فوبیای تصمیم گیری

ترس از تصمیم گیری

فوبیا - ترس از تصمیم گیری

ما میدونیم که تصمیم گیری مهمه، ما میدونیم که تصمیم گیری یکی از بزرگ ترین وظایف ماست، ما میدونیم که تصمیم گیری های ماست که سرنوشت مارو تعیین میکنه و در کل ما میدونیم که باید تصمیم بگیریم اما این رو هم میدونیم که تصمیم گیری همچین هم کار آسونی نیست و ممکنه ما بترسیم از انجام آن اما این ترس با ترس از تصمیم گیری فرق دارد.

هر تصمیم جدید مساویه با یسری تغییرات. وقتی ما یه تصمیمی میگیریم، پیرو اون تصمیم باید یسری کارهارو انجام بدیم و این یعنی ایجاد تغییر.

مثلا وقتی شما تصمیم میگیری که برای چاق شدن و یا لاغر شدن اقدام کنی، باید یه رژیم غذایی رو رعایت کنی. این رژیم گرفتن یعنی همون تغییر. وقتی تصمیم میگیری خونه بخری، احتمالا باید یجاهایی حواست به ورودی و خروجی درآمدت باشه و یسری چیزا رو رعایت کنی.

وقتی تصمیم بگیری که حسابی درس بخونی و بشی جزء رتبه های برتر کنکور میدونی که باید از خیلی از برنامه هات بزنی و این یعنی تغییر لایف استایل. حالا با وجود اینکه میدونیم تصمیم گیری سخته اما میدونیم که موظف به انجامشون هم هستیم و باید سعی کنیم خودمون رو با این تغییرات وفق بدیم.

از طرف دیگه ما میدونیم که تغییر هم سخته. قانون اول نیوتون رو یادتونه؟ جسمی که زیر اثر نیرویی نباشد، یا ساکن است و یا با سرعت ثابتی حرکت میکنه و تا ابد این شرایطش تغییر نمیکنه.

این قانون گویای همون مبحث اینرسیه. اینرسی یا لختی به تمایل اجسام در حفظ حالت کنونی شون اشاره میکنه. یعنی برمیگرده به همین مبحثی که گفتیم افراد از تغییر و در نتیجه تصمیم گیری میترسند و همیشه دوست دارند یا یجا ساکن باشن، یا با یه شرایط ثابت حرکت کنند. اما افرادی موفق میشن که بتونن به اینرسی غلبه کنن.

اما واقعا چیکار باید کرد با این ترس؟ آیا میشه بهش غلبه کرد؟ یا باید با وجود ترس تصمیم گیری کرد؟ اصلا ترس این اجازه رو به ما میده که تصمیم بگیریم؟ اگر با وجود ترس از تصمیم گیری، تصمیم بگیریم چی میشه؟

همه اینا سوالاییه که میخواییم بهش جواب بدیم.

متمم  معتقده ترس از تصمیم گیری ما رو به سمت انتخاب های اشتباه سوق میده. ممکنه اسمش رو بذاریم تردید داشتن و یا دو دل بودن اما در واقعیت همون ترسه.

ترس از تصمیم گیری به حدی جدیه که برای آن یک نام اختصاصی هم در نظر گرفته شده است: Decidophobia.

اقدامات برای فرار از تصمیم گیری

۱- بعضی وقتا افراد تصمیم هاشون رو تجزیه میکنن. مثلا یه تصمیم بزرگی که نمیتونن بگیرن رو تبدیل میکنن به یه تصمیم کوچیک تر و ساده تر که اون تصمیم نیاز به تغییر بزرگی نداره.

مثل شخصی که دلش میخواد ماشینش رو عوض کنه، اما برای این کار لازمه که حداقل چند صد میلیون اضافه تر داشته باشه تا بتونه تغییر مثبتی ایجاد کنه اما از اونجایی که بدست آوردن همچین پولی سخته، فرد یه اقدام کوچکتری انجام میده مثلا ممکنه یه آپشن جزئی به ماشینش اضافه کنه یعنی مثلا ضبط ماشینش رو عوض کنه یا روکش صندلی جدید میخره.

این کار باعث میشه یه مدت کوتاهی از فکر عوض کردن ماشین بیاد بیرون اما یادمون باشه این کار برای کوتاه مدت شاید جواب بده اما در نهایت نمیتونه ما رو اونجوری که باید راضی نگه داره و فکر عوض کردن ماشین تو ذهن میمونه.

۲- ممکنه شما بعد از این که فارغ التحصیل بشید به این فکر کنید که ادامه تحصیل بدید یا نه. شما همیشه دوست داشتید که به مراتب بالاتری برسید اما از طرفی ممکنه این تغییر با مشقات زیادی همراه باشه.

در نتیجه میگید حالا فعلا یکم استراحت کنم یا میگید فعلا بهتره برای کار یجا مشغول بشم تا بعد سر فرصت این کار رو انجام بدم یا بگید حالا میرم جلو ببینم چی میشه…. شما در واقع دارید با این دید که ادامه تحصیل فعلا اولویت اول شما نیست، تصمیمتون رو به تعویق می اندازید.

اما این کار اشتباهه… دست از این دست اون دست کردن باید برداشت و تصمیم قاطعانه باید گرفت.

۳- کار سومی که برای فرار از تصمیم گیری توسط خودتون میکنید اینه که به یه مشاور مراجعه میکنید. خیلی از افراد رو دیدیم که بجای اینکه خودشون تصمیم گیری کنند، به یه مشاور مراجعه میکنند و از انتخاب رشته برای تحصیل گرفته تا انتخاب همسر و اینکه کدوم انتخاب درسته رو به عهده شخص مشاور میذارن.

در آخر هم اگر موفق بشن که میگن خودم کردم، اگر هم شکست بخورن تقصیر رو میندازن گردن شخص دوم؛ یعنی همون مشاور!

۴- یک حالت دیگه هم وجود داره که اون هم کش دادن قضیه ست. مثلا ممکنه یکی وارد رشته پرستاری شده باشه، اما واقعا به این رشته علاقه مند نباشه. در نتیجه به خودش میگه حالا بذار ادامه بدم شاید علاقه مند شدم. یا میگه حالا برم جلو شاید یجوری مسیرم عوض شد.

و در واقع این شخص دنبال اینه که اطلاعات بیشتری کسب کنه تا بتونه به تصمیم گیریش کمک کنه که بفهمه آیا باید انصراف بده؟ و یا باید ادامه بده و در همین رشته بمونه؟

بله، کسب اطلاعات خوبه اما به چه قیمیتی؟ باید حواسمون باشه تا در این راه منابعمون رو هدر ندیم(منابع مالی، زمان و …). اون شخص حداقل داره ۴ سال وقت میذاره، هزینه مالی رو متحمل میشه و ما میدونیم که منابع محدودند. پس باید سریع تر تصمیم نهایی گرفته بشه.

افرادی که دچار ترس از تصمیم گیری میشن، حتی با فکر کردن به اون موضوع هم دچار ترس میشن و ممکنه حالات اضطراب رو تجربه کنن (بالارفتن فشار خون و ضربان قلب، تنفس سریع، انقباض ماهیچه ها و …) و این اتفاق حتی ممکنه باعث ایجاد اختلال در سایر تصمیم هاشون هم بشه از جمله تصمیمات کوچیک.

دلایل ایجاد فوبیای تصمیم گیری

دلایل زیادی وجود داره که باعث ایجاد ترس از تصمیم گیری میشه: مثلا در بعضی موارد ممکنه ریشه در دوران کودکی داشته باشه، ممکنه در اثر احساس ناتوانی دچار ترس بشیم، ممکنه افراد مهم زندگی مون رو با این تصمیم تحت تاثیر قرار بدیم، ممکنه پول نقش مهمی در اون تصمیم داشته باشه، ممکنه موقعیتمون به خطر بیفته یا آینده مون رو مبهم کنه و…

از طرف دیگه ترس از شکست، ترس از قضاوت شدن، ترس از تغییر، کمال گرایی، زمان کم برای اجرای تصمیم و مواردی از این قبیل هم باعث میشن تا ما دچار ترس از تصمیم گیری بشم.

ترس از یک موضوع شاید در نگاه اول چیز بدی نباشه به این دلیل که باعث میشه ما با احتیاط بیشتری کار رو پیش ببریم. اما باید حواسمون هم باشه که این ترس ها باعث دور شدن از سیستم عقلانیت میشه.

دلیلیش اینه که احساسات (ترس نوعی احساس است) قوی تر و سریع تر از افکار هستند و ممکنه به عقل ما غلبه کنه و در نهایت بجای اینکه تصمیم عقلانی بگیریم، تصمیم احساسی میگیریم.

عواقب ترس از تصمیم گیری

ترس از تصمیم گیری هم میتونه عواقب بدی برامون داشته باشه: ازدست دادن فرصت های موجود، دور موندن از تجارب جدید، از دست دادن زمان، گرفتن تصمیمات عجولانه ای که فکری پشتش نبوده، درجا زدن در شرایط فعلی و کلی اثرات بد دیگه که اینها تنها بخشی از عواقب ترسیدن از تصمیم گیری بودند.

راه های غلبه بر ترس از تصمیم گیری

هر روز تصمیات زیادی بگیریم و از تصمیمات کوچک شروع کنیم.

اطلاعات کافی بدست بیاریم و با افراد مربوطه مشورت کنیم و بلافاصله بعد از گرفتن تصمیم اقدام کنیم و تعلل نکنیم.

از تجربیات قبلی مون استفاده کنیم و در مورد محاسن و معایب هر تصمیمی ارزیابی هزینه/فایده انجام بدیم.

روال و برنامه مشخصی داشته باشیم برای زندگی مون و اولویت ها و اهداف و ارزش های زندگی مون رو بشناسیم.

بدترین اتفاق ممکن رو پیش بینی کنیم و سعی کنیم از قبل براش راه حل پیدا کرده باشیم.

سعی کنیم کمتر کمال گرا و پرفکشنیست باشیم و از ناحیه امن خودمون خارج بشیم تا بتونیم رشد کردن رو یاد بگیریم.

 هر تصمیمی یه ریسکی داره و این ریسک ها میتونن باعث ترسیدن بشن و این موضوع طبیعیه.

مثلا هرکسی ممکنه از ارتفاع زیاد بترسه که خب طبیعیه؛ اما فوبیای ارتفاع به ترس غیر عادی گفته میشه که حتی میتونه منجر به فلج شدن افراد بشه. ترس از تصمیم گیری هم همینه. درسته که هر تصمیمی میتونه ریسک هایی داشته باشه و طبیعیه که افراد از تصمیم گرفتن ترس داشته باشن اما فوبیای تصمیمی گیری یعنی وقتی که ما از تصمیم گرفتن باز می ایستیم.

راه حل های درمان وسواس در تصمیم گیری:

۱- قبول این موضع که تصمیم گیری ترس داره… برای همه افراد

۲- عواقب رو کوچک کنید. یعنی مثلا بیایید عواقب تصمیمی که میخوایید بگیرید رو بسنجید و بدترین حالت ممکن رو در نظر بگیرید. بعد به خودتون بگید آیا اگر این اتفاق بیفته، به معنای تموم شدن زندگیه؟؟؟

مثلا وقتی که میخوایید یه ماشین بخرید. فکر کنید که اون ماشین همون چیزی نباشه که شما میخوایید. درسته که ممکنه کلی ضرر مالی کرده باشید اما آیا دنیا به آخر رسیده؟

۳- از بیرون به قضیه نگاه کنید. مثلا میتونید یکی از افراد رو که طرز فکرش رو قبول دارید برای خودتون به عنوان الگو قرار بدید.

بعد توی این شرایط از خودتون بپرسید اگر فلانی جای من بود چیکار میکرد؟؟ ظاهرا یکی از رییس جمهوران غربی این کار  رو میکرد و همیشه از خودش می پرسید اگر آبراهام لینکن جای من بود چیکار میکرد؟ خیلی از بزرگان از این روش استفاده میکنند و راضی هستند.

۴- کاهش استرس

۵- درخواست کمک. البته نه اینکه از یکی دیگه بخوایید تا براتون تصمیم بگیره. بلکه فقط در حد مشاوره گرفتن باشه.

۶- عمل گرا بودن. یعنی اینکه سعی کنید با ترس هاتون مواجه بشید. یعنی اینکه سعی کنید خودتون رو در شرایطی قرار بدید که ممکنه براتون نگران کننده باشه و در واقع ازش میترسید. .

این مواجهه باعث میشه که به مرور زمان یاد بگیرید چجوری باید با اون مورد برخورد کنید و به تدریج ترس شما از بین میره. در واقع همون روبرو شدن با ترس هاست.

۷- عدم موفقیت انتهای مسیر نیست. حتی اگر اشخاص بیشترین مهارت رو در تصمیم گیری داشته باشند، باز هم احتمال اینکه با شکست روبرو بشن هست. اما چیزی که مهمه دوباره بلند شدنه و بدونیم که هنوز هم فرصت ها جریان دارند.

و اما…

ما در دنیایی هستیم که فقط یک چیز در به طور ۱۰۰ درصد مشخصه و اونم عدم قطعیته: یعنی هیچ چیز قطعی نیست!

پس نگران این نباشید که ممکنه با تصمیم جدیدتون همه چیز رو خراب کنید. از کجا معلوم؟ شاید برعکس شد و همه چیز عالی شد.

چیزی که عیانه، اینه که عدم توانایی در تصمیم گیری یه نقطه ضعفه و چیزی که قابل بیانه اینه که میشه این نقطه ضعف رو از بین برد و این مهارت رو بدست آورد.

از طرف دیگه تصمیم گیری دو سر داره. یعنی وقتی تصمیمی گرفته میشه، افراد یسری چیز ها رو بدست میارن در حالی که ممکنه یسری چیز هارو از دست بدن.

یعنی ما هر وقت تصمیم میگیریم کاری رو انجام بدیم (به خصوص زمانی که پای تصمیم مهمی در میون باشه)، یا باید ریسک هاشو قبول کنیم، یا باید از یسری از مزایا بگذریم.

یعنی اگر دو تا گزینه داریم که مجبوریم فقط یکی از اونها رو انتخاب کنیم، خب باید انتخاب کنیم. بالاخره با دو دو تا چهار تا کردن میبینیم که ممکنه یکیشون بیشتر به نفعمون باشه. اونوقت باید از مزایای اون یکی چشم پوشی کنیم تا بتونیم اونی که مزایای بیشتری داره رو انتخاب کنیم.

یادتون باشه که اگر به دنبال این هستید که همیشه بهترین تصمیم ممکن در جهان رو بگیرید که هیچ عواقبی نداره، این یعنی کمال گرایی!

در واقع ما با هر تصمیمی که میگیریم و هر رفتاری که انجام میدیم، سعی می‌کنیم تا جای ممکن به سمت اتفاق های مثبت بریم نه اینکه احتمال شکست رو صفر کنیم.

یعنی حتی اگه مهارت تصمیم گیری بالایی هم داشته باشیم، باز هم احتمال شکست وجود داره. بنابراین بعد از هر تصمیمی، باز هم احتمال شکست وجود داره اما نکته مهم اینجاست که:

شکست یا موفق نشدن انتهای مسیر نیست. بعد از شکست هم زندگی و فرصت‌ها جریان دارند.

یه جمله معروفی هست که میگه تفاوت بین آدم های موفق و کمتر موفق در انجام کارهاییه که افراد کمتر موفق از اونجام دادن اون کار ها خوششون نمیاد.

و نکته جالب ترش اینه که افراد موفق هم از انجام اون کار خوششون نمیاد اما خودشون رو مجاب میکنن که انجامش بدن. این مثال میتونه در مورد تصمیم گیری هم صدق کنه. با اینکه تصمیم گیری در خیلی از موارد سخته و ممکنه دلمون نخواد اون کار رو انجام بدیم، اما باید زد به دل اقیانوس…

درباره‌ی محمد رازه

همچنین ببینید

20 310x165 - از همین حالا شروع کنید!

از همین حالا شروع کنید!

بسیاری از مردم برای دستیابی به موفقیت مادی تمام زندگی خود را کار می‌‌‌کنند، چرا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.