در مقاله سبکهای تصمیم گیری اشارهای داشتیم به تصمیم گیری های فردی و تصمیم گیری های گروهی.
از اونجایی که شناخت هرچیزی باعث میشه تا بهتر بتونیم ازش استفاده کنیم، شناخت این روش ها هم به ما کمک میکنه تا با توجه به شرایط موجود، از مناسب ترین روش استفاده کنیم که کارایی و اثربخشی بیشتری برامون داشته باشه.
امروز قراره با تصمیم گیری گروهی و فردی آشنا بشیم. باید بدونیم تصمیم گیری های فردی به چه روش هایی قابل اجراست و تصمیم گیری های گروهی چجوری باید انجام بشه تا به نتیجه برسه.
سایت اول که به بررسی این موضوع پرداخته:
تصمیم گیری فردی تصمیمیه که تنها توسط یک شخص گرفته میشه و شرایط مشخصی داره. اما تصمیم گیری گروهی ۳ نوع داره:
نوع اول طوفان فکریه و در این مدل از تصمیم گیری هیچ کدوم از اعضای گروه تحت فشار نیستند و هر شخصی نظر خودش رو مطرح میکنه. از ویژگی های این مدل اینه که افراد برای بیان نظراتشون آزادی عمل دارند و بقییه افراد حق انتقاد ندارند و سرشار از ایده و خلاقیته. در طوفان فکری همه نظرها ثبت میشه و در آخر اونها رو تجزیه و تحلیل میکنند.
روش بعدی گروه اسمی هست که در این روش افراد به دور هم جمع میشن و هرکسی نظر خودش رو بصورت جداگانه روی کاغذ مینویسه و سپس به جایگاه میره و نظر خودش رو مطرح میده و در موردش توضیح میده. همه اعضا به نوبت این کار رو انجام میدن و بعد از این مراحل اعضای گروه نظرشون رو در مورد هرکدوم از اون تصمیم ها بیان میکنند. در مرحله بعد هم اعضا راه حل ها رو برای خودشون اولویت بندی میکنن و یادداشت میکنند. در آخر هم برگه ها جمع آوری میشه و اولیت ها تعیین میشه.
و نوع آخر یعنی تصمیم گیری های میز گرد گروهی، میتونه از طریق راه دور و مثلا به صورت الکترونیکی باشه. مزیت این روش سرعت و صداقته چون مشارکت کنندگان همدیگه رو نمیشناسند و افراد بصورت ناشناس نظر خودشون رو ارائه میدن وتصمیم گیری به سرعت انجام میشه.
مزایایی که تصمیم های فردی در مقابل تصمیم ها گروهی دارن، یکیش سرعت بالاتر در تصمیم های فردیه. چون قرار نیست جلسه ای تشکیل بشه و اینکه افراد زیادی زمان زیادی رو صرف بحث کردن و صحبت کردن نمیکنند و یک نفر مشخص سریعا تصمیم نهایی رو میگیره.
از طرف دیگه حسن تصمیم های فردی اینه که مسئول اون تصمیم هم فرد مشخصیه که دواقع همون یک نفره که تصمیم رو گرفته. در حالی که وقتی چند نفر با هم یه تصمیمی رو بگیرن، آخر هم معلوم نمیشه مسئولیت اون تصمیم با کیه.
نکته سوم اینه که معمولا تصمیم های فردی ثبات بیشتری دارند اما در تصمیم های گروهی بخاطر کشمکشی که وجود داره، احتمال اینکه شرایط عوض بشه هم زیاده. لازم به ذکره که تصمیم های فردی هم ممکنه تغییر کنه، اما نسبتش خیلی کمتر از تصمیم های گروهیه.
و اما مزیت تصمیم گیری گروهی نسبت به فردی اینه که اطلاعاتی که از یک موضوع میشه بدست آورد خیلی بیشتره و یک موضوع از دیدگاههای متفاوتی بررسی میشه و شواهد هم نشون داده که عملکردهای گروهی همیشه بهتر از عملکردهای فردی بوده. از طرف دیگه تصمیم های گروهی همیشه مورد قبول افراد بیشتریه؛ چون افراد بیشتری در اون مشارکت داشتند.
و اما در پاسخ به اینکه در نهایت کدوم روش بهتر است، فردی یا گروهی؟ باید گفت: “بستگی دارد”.
خیلی از مواقع تصمیم گیری فردی بهتره و خیلی از مواقع تصمیم گیری گروهی. اما به طور کلی معیار ارزیابی میزان اثربخشی و کارآییه. تصمیم های گروهی همیشه اثربخشی بیشتری دارند چون همیشه دقیقتر و صریحتره اما تصمیم های فردی همیشه کارآیی و یا راندمان بیشتری داره..
نقاط قوت تصمیمات گروهی
نقاط قوت تصمیمات گروهی عبارتند از: اطلاعات جامعتر و کاملتر، دیدگاههای بیشتر و پذیرش سریع راه حل
نقاط ضعف تصمیمات گروهی: وقتگیر بودن تشکیل گروه، فشار در جهت سازش، فرمانروایی اقلیتها و مبهم بودن مسئولیتها.
این سایت علاوه بر ۳روش طوفان فکری، گروه اسمی و میز گرد، مدل چهارمی هم برای تصمیم گیری گروهی معرفی کرده به اسم روش دلفی. این روش مشابه همان روش گروه اسمی است با این تفاوت که در این روش اعضا هیچ تماس رو در رویی با همدیگه ندارن.
در واقع مراحل اون به این صورته که بعد از مشخص شدن مسئله از گروه خواسته میشه تا راه حل های خودشون رو بدون ذکر نام در یک پرسشنامه بنویسند، سپس نتایج جمع آوری میشه و یک نسخه از این جواب ها به هر شخصی داده میشه.
بعد از بررسی پاسخ ها توسط اعضا، از اونها خواسته میشه تا یکبار دیگه راه حل ها خودشون رو مطرح کنند و این پروسه اونقدر تکرار میشه تا در نهایت به یک تصمیم واحد و مشخص برسند.
کارشناسان معتقد هستند تصمیم گیری یک سری محدودیت داره مثلا اینکه:
- زمان بره و در مواقعی کاربرد داره که با محدودیت زمانی مواجه نباشیم.
- ممکنه افرادی که در اون شرکت میکنند خودمحور باشند در نتیجه فردی باید باشه که تصممی نهایی رو اون بگیره.
- در تصمیم های گروهی افراد ممکنه بخاطر فشار گروهی نظری رو ارائه بدن که بهشون تحمیل شده باشه و در واقع نظر واقعی خودشون نباشه.
- برخی افراد در تصمیم گیری گروهی ممکنه فقط منافع خوشون رو اولویت قرار بدن و بعضی دیگه هم ممکنه فقط بخاطر رفع تکلیف توی این جلسات شرکت کنند.
- توی تصمیم گیری گروهی اگر تعداد افراد کم باشه، بهره چندانی حاصل نمیشه و اگر هم تعداد زیاد باشه، اتلاف وقت و ناکارآمدی بوجود میاد.
- جلسات گروهی باید حتما از قبل برنامه ریزی شده باشه تا هر فردی بتونه حضور موثر داشته باشه.
دلایل افزایش گرایش به سمت تصمیم گیری گروهی رو میبینیم:
اول اینکه باتوجه به پیچیده شدن سیستمها و سخت تر شدن فرآیند تصمیم گیری بیشتر سازمانها به این نتیجه رسیدن که تصمیمات گروهی بهتر از تصمیمات فردیه.
دوم، این اعتقاد وجود داره که گروه، بیشتر از فرد خلاقیت داره و خلاقیت زمانی بازدهی داره که چندین نفر با تجارب و پیشنهادهای مختلف به حل مشکلات پیچیده بپردازند.
سوم، سازمانها معتقدند که دخالت بیشترِ اعضای گروه در اجرای تصمیماتی که شامل آنها هم میشه رو زمانی میشه به دست آورد که اعضاء در تصمیمگیری مشارکت فعال داشته باشن.
و چهارم، یکی از فشارهای وارده بر سازمانها برای گرفتن تصمیم های گروهی اینه که افراد این موضوع رو حق خودشون میدونن که در تصمیمگیریهای مربوط به خود، دخالت داشته باشند.
و در نهایت، این باور وجود داره که تصمیمهای گروهی کمتر از تصمیمهای فردی حالت انحرافی و تحریفشده دارد.
همه این عوامل در کنار هم باعث شده تا بیشتر سازمان ها و افراد تمایل بیشتری نسبت به تصمیم گیری گروهی داشته باشن.
بررسی تفاوت بین تصمیم گیری گروهی و تصمیم گیری تیمی
شاید در نگاه اول هر دوی اینها یکی باشند اما طبق تعریف جان کَتسِنبَک (Jon Katzenbach) و داگلاس اِسمیت (Douglas Smith)، مشخصترین تفاوتهای تصمیمگیری گروهی و تیمی عبارتند از:
- در گروه فقط یک نفر رهبری میکنه، اما در تیمها شاهد رهبری مشارکتی هستیم.
- اعضای گروه دارای مسئولیتپذیری فردی هستند، اما در تیمها مسئولیتپذیری فردی و جمعی وجود داره.
- میزان کارایی در گروه با روشهای غیرمستقیم ارزیابی میشه، اما سنجش کیفیت عملکرد در تیم بهصورت مستقیم و از طریق بررسی محصول کار جمعی صورت میگیره.
- گروهها معمولا اجرای تصمیمات اتخاذ شده رو به افراد دیگه محول میکنند، اما اجرای تصمیمات توافقشده در تیم توسط خودِ اعضا انجام میشه.
تصمیم گیری گروهی ۲ تا عواقب داره که میتونه به ضرر گروه تموم بشه.
اتفاق اول همرنگ جماعت شدنه. زمانی که گروه به اعضا فشار میاره و مثلا اونها رو موظف به تصمیم گیری میکنه، این فشار مانع از این میشه که گروه به دیدگاههای اقلیت غیرعادی و گمنام توجه کنه و این اتفاق باعث عقب موندن گروه میشه.
مثل زمانی که در یک جمع یک موضوعی رو به رای میذارن. ممکنه یک نفر با اون رای مخالف باشه اما وقتی میبینه تنها کسی که دستش رو بلند نکرده خودشه، به ناچار اون یک نفر هم همرنگ جماعت میشه و دستش رو میبره بالا.
پدیده دوم زمانی اتفاق میفته که اعضا در مورد موضوعی اغراق میکنند. در بعضی موارد گروه احتیاط میکنه اما شواهد نشون میده که توی این شرایط گروه جرات و جسارت نشون میده و ریسک هایی میکنه که بهش میگیم پدیده بریدن از گروه.
یکی از دلایل این اتفاق اینه که توی تصمیم گیری های گروهی مسئولیت بر گردن شخص خاصی نیست و همه مقصر هستن برای همین دست به ریسک میزنن در صورتی که اگر مسئولیت ها بر عهده یک نفر بود، اون یک نفر ممکن بود دست به همچین ریسکی نزنه.
تصمیم گیری گروهی همیشه کار سختی بوده و همیشه دچار یک سری ضعفه.
مثل زندگی در آپارتمان و چالش هایی که داره، گروه های دوستی کوچیکی که میخوان برای یک سفر دو روزه تصمیم بگیرن، تصمیم هایی که توی جلسات هیات مدیره گرفته میشه و …
بخشی از اختلافنظرها در تصمیم گیریهای گروهی یا مستقیماً در زمان تصمیم گیری نمود پیدا میکنند و یا بعداً در زمان اجرا مشخص میشه که این تعارضها و دشواریها، ریشه در زمان تصمیم گیری داشتند.
اما این موضوع به هیچ وجه از اهمیت تصممی گیری گروهی کم نمیکنه. بلکه ما باید اهمیت تصمیم گیری گروهی رو بدونیم و براش راهکار پیدا کنیم.
تصمیم گیری گروهی به ذات خود، خوب یا بد نیست و همونقدر که میتونه مفید و سازنده باشه، ممکنه مخرب و غیر مفید هم باشه.
پس مثل همیشه شناخت یک موضوع، میتونه کمک کننده باشه.
با معایب و مزایای تصمیم گیری فردی و گروهی کم و بیش آشنا شدیم.
هر روشی نقاط ضعف و قوت مخصوص به خودش رو داره. انتخاب یک روش دلیل برتر بودن اون روش در همه شرایط نیست. فقط ممکنه در اون لحظه معیارهامون با اون روش همخونی داشته باشه؛ پس ما انتخابش کنیم.
همیشه گفتن که دو تا مغز بهتر از یک مغز کار میکنه اما دیدیم که این روش هم معایب و مزایای دیگه ای هم داشت.
فقط باید ببینیم که هدفمون چیه.
اگر هدف، تقویت وابستگی اعضای گروه به یکدیگر و انسجامش باشه، باید از روش رودررو استفاده کرد. طوفان فکری، فشارهای گروهی رو به پایینترین حد می رسونه و روش دلفی هم تعارض یا تضاد بین اعضا را به حداقل میرساند.
شناخت روش ها و تجربه کردن شرایط میتونه باعث بشه که همیشه بهترین تصمیم رو بگیریم.