تعلیمات

حکایت روز

ocnygv8vqirr 310x165 - حکایت روز

شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن …

بیشتر بخوانید »

ملانصرالدین و کامل بودن…

1711709 310x165 - ملانصرالدین و کامل بودن...

ملا نصر‌الدین با دوستی صحبت می‌کرد. خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتاده‌ای؟ ملا نصر‌الدین پاسخ داد:  فکر کرده‌ام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بی‌خبر …

بیشتر بخوانید »

پدر خردمند

ocnygv8vqirr 310x165 - پدر خردمند

  چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه که از پیروان آزموده انتظار مى رود یک پند بیاموز! پدر خردمند چوپان گفت: به مردم نیکى کن، ولى به اندازه، نه به حدى که طرف را لوس کند و مغرور و …

بیشتر بخوانید »

غلام و بزرگان

1711709 310x165 - غلام و بزرگان

از بزرگان عصر، یکی با غلام خود گفت که از مال خود، پاره‌ای گوشت بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام شاد شد. بریانی ساخت و پیش او آورد. خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد. دیگر روز گفت: بدان گوشت، آبگوشتی زعفرانی …

بیشتر بخوانید »

خلیفه و بهلول

ocnygv8vqirr 310x165 - خلیفه و بهلول

« گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت، دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم، می بینم که …

بیشتر بخوانید »

زیبایی انسان درچیست؟

1711709 310x165 - زیبایی انسان درچیست؟

روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند: «استاد زیبایی انسان درچیست؟» حکیم ۲ کاسه کنار شاگردان گذاشت وگفت: «به این ۲ کاسه نگاه کنید اولی ازطلا درست شده است ودرونش سم است و دومی کاسه ای گلیست و درونش آب گوارا است، شما کدام رامیخورید؟» شاگردان جواب دادند: «کاسه گلی …

بیشتر بخوانید »

خاموشی بیاموز

ocnygv8vqirr 310x165 - خاموشی بیاموز

نادانى مى خواست به الاغى سخن گفتن بیاموزد، گفتار را به الاغ تلقین مى کرد و به خیال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ یاد بدهد. حکیمى او را دید و به او گفت : اى احمق ! بیهوده کوشش نکن و تا سرزنشگران تو را مورد سرزنش …

بیشتر بخوانید »

شهادت دادن کبک…..

2Kabk 310x165 - شهادت دادن کبک.....

شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن …

بیشتر بخوانید »

iswen3en4bvh 310x165 -

«آورده اند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تن درست باشی؟ بهلول گفت: خیر زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم، آرزو و خواهش های نفسانی در من قوت می گیرد و در نتیجه، از یاد خدا غافل می مانم. خیر …

بیشتر بخوانید »

مرد تاجر و ضرر….

download - مرد تاجر و ضرر....

  روزی روزگاری مردی تاجر به پیش رسول اکرم (ص) میره و به حضرت محمد میگه: اگر من به فلان شهر برم آیا سود میکنم ؟ پیامبر گفت: خیر ضرر میکنی اما آن مرد به شهر رفت و بعد تجارت های بسیار درآمد زیادی کسب کرد و ثروتمند شد به …

بیشتر بخوانید »