xmxtxfbwxyrt 660x330 - خدا و فقیرکور

خدا و فقیرکور

xmxtxfbwxyrt - خدا و فقیرکور

« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام.

فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»

درباره‌ی محمد رازه

همچنین ببینید

ocnygv8vqirr 310x165 - حکایت روز

حکایت روز

شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.