راهاندازی یک مرکز درمانی یا کلینیک بیش از آنچه به نظر میرسد چالشبرانگیز است و بنیانگذاران آن اشتباهات مشابه فراوانی در راهاندازی، تجهیز و هزینهکرد آن مرتکب میشوند که در نهایت به سرنوشت مشابهی هم منتهی میشود: شکست، تعطیلی و هدررفت منابع. جامعه پزشکی بهویژه جوانپزشکان علاقهمند به بیزینس بیآنکه بدانند به تجربیات مدیران صنعت سلامت بیشترین نیاز را دارند و یک نقطه مشترک میان این تجربیات وجود دارد: فقدان دانش و مهارت مدیریتی.
دانش مدیریتی حرف اول و آخر را میزند
دکتر محمدرضا زاهدی مدیرعامل گروه سرمایهگذاری پیشگامان سلامت میگوید که فقدان دانش و مهارت مدیریتی در بیزینس سلامت منجر به خطاهای پیاپی میشود و یک مرکز درمانی را به سراشیبی شکست میکشاند: «اولین خطایی که غالبا در راهاندازی یک مرکز درمانی رخ میدهد، انتخاب مکان نامناسب برای کلینیک است. بسیاری از پزشکان به دلیل سرمایه کم مناطقی را برای کلینیک انتخاب میکنند که به بازار هدف آنها نزدیک نیست. این موضوع در ایران که تبلیغات پزشکی و سلامت در آن ممنوع است، اهمیت زیادی دارد. زیرا انتخاب منطقه مناسب تا اندازهای خلا تبلیغات را پر میکند و در شروع، کلینیک را جلو میبرد.» زاهدی میگوید که کسبوکارهای امروز مبتنی بر تیم هستند. برخلاف مشاغل سنتی که بر فرد متکی بودند: «مطبها همچنان فردمحور هستند و این با مدرنیته منافات دارد. ولی کلینیک، مرکز درمانی و ماهیت کار پزشکی بر کار تیمی استوار است. یک پزشک مسئول تیم پزشکی است ولی به بیزینس نگاه شخصی دارد.»

دکتر محمد رضا زاهدی
«مدیریت» مفهومی است که فعالان سلامت یکصدا به آن تاکید میکنند. چیزی که به گفته دکتر صادق شفائی همبنیانگذار گروه سرمایهگذاری پیشگامان سلامت، فقدان آن موجب آزمون و خطاهای زیانبار میشود: «معمولا راهاندازی و مدیریت کلینیک از سوی جوانپزشکان و کسانی است که سابقه درمانی کمتری دارند. آنان در پزشکی مهارت دارند ولی در راهاندازی و مدیریت مرکز درمانی تجربه و دانشی ندارند. این موضوع در گام اول باعث اشتباهات زیادی میشود. یک مثال کوچک این است که مدیریت یک مجموعه درمانی باید بداند که برای مواد مصرفی خود انبارداری داشته باشد و نیازهای خود را تامین کند ولی بخش زیادی از سرمایه را وارد انبار نکند. مدیریت ماژولهای مختلفی مانند HR، انبارداری، فروش، مارکتینگ، IT، تبلیغات و… دارد ولی پزشکان با آن آشنایی ندارند و هزینه و نیروی زیادی را صرف آزمون و خطا میکند.»
کسبوکار پزشکی یک بیزینس همیشگی است. شفائی معتقد است پزشکی که یک مرکز درمانی راهاندازی میکند در رشته خود تخصص دارد، یک ارزش بلندمدت ایجاد میکند و برندسازی شخصی انجام میدهد: «اگر سیستم درمانی درست مستقر شود، مجوزها درست باشند و در امور اقتصادی شفافیت مالی داشته باشد، بیزینس او سرپا میماند. در غیر این صورت مانند بسیاری دیگر از کسبوکارهای پزشکی یکی دو سال کار میکند و بعد با زیاندهی آن را جمع میکند. شاید تراکنشهای آنها مثبت باشد ولی میلیاردها تومان سرمایهگذاری کردهاند و نهایت وسایل را به عنوان دست دوم و با قیمت پایین میفروشند.»
چاره چیست؟ افزودن دانش و مهارت مدیریتی. شفائی میگوید: «موفقترین افراد جهان کسانی هستند که یک تخصص دارند و در کنار تخصص، دانش و مهارت MBA نیز کسب کردهاند. بسیاری از مدیران موفق کسبوکارهای نوآور مدرک MBA دارند و دانش مدیریتی را بر تخصص خود سوار کردهاند.»
تبلیغات یک استراتژی همیشگی است
زاهدی مدیرعامل گروه پیشگامان سلامت معتقد است که هزینهکرد پایین برای مارکتینگ به افت کلینیک میانجامد: «در بیزینس وقتی درآمد پایین میآید، باید تبلیغات بیشتر شود. ولی از آنجا که اغلب پزشکان دانش مدیریتی ندارند، تبلیغات را کم و کمتر میکنند و در نتیجه کار کم و کمتر میشود تا از بین برود.»
پزشکان به اهمیت تبلیغات آگاه نیستند و رگولاتوری اجازه تبلیغات نمیدهد. فعالان صنعت سلامت میگویند این دو موضوع یک کلینیک را زمینگیر میکنند. تبلیغات در صنعت سلامت نیاز به مجوزهای سختگیرانه از سازمان نظام پزشکی دارد. زاهدی میگوید که سازمان نظام پزشکی در فرایند تبلیغات و جزئیات محتوای آن مداخله میکند و به جای حمایت از کسبوکارهای سلامت، در همکاری با پلیس فتا پیجها را میبندد: «ما در ابتدای راهاندازی کلینیک از یک سو با فقدان نگرش مدیریتی پزشکان چالش داریم و از سوی دیگر رگولاتوری که بیزینسستیز است و کسبوکار سلامت را به رسمیت نمیشناسد. به همین دلیل بازیگران و سرمایهگذاران وارد صنعت سلامت نمیشوند و خود وزارت بهداشت به یک سازمان مقرراتزدایی نیاز دارد. از طرف دیگر وقتی یک مرکز درمانی تاسیس میشود، نهادهای مختلف از آن سهمخواهی میکنند و به همین دلیل بسیاری از پزشکان بهجای تاسیس مطب، بهصورت چرخشی در چند کلینیک و مطب دیگر کار میکنند.»
مراکز درمانی پرنده خوشبختی را نمیشناسند
دکتر علی بزازی مدیرعامل شرکت گردشگری سلامت طبمدتوریسم و بنیانگذار کلینیک درمان ناباروری حیات معتقد است که شاید اخذ مجوز تاسیس کلینیک چندان سخت نباشد ولی فقدان نگاه بیزینسی بسیاری از مراکز درمانی و بیمارستانها را به ورطه ورشکستگی کشانده است. بسیاری هم تعطیل شدهاند یا مرکز خود را به فروش گذاشتهاند: «بسیاری از پزشکان به دلیل یک استراتژی غلط معتقدند که من اگر یک مرکز را راهاندازی میکنم، مدیریت، ریاست و تعیین پزشکان آن با خودم است. در صورتی که ما در دانشگاه مهارت پزشکی آموختهایم و واحدهای مدیریتی زیادی نخواندیم. مارکتینگ بلد نیستیم و منافع خود را به درستی نمیشناسیم. مثلا ما با حدود ۴۰ بیمارستان خصوصی در تهران مذاکره کردیم که زایمان بیماران مرکز درمان ناباروری را به بیمارستان آنها ببریم ولی هیچکدام پاسخ درستی به ما ندادند. در صورتی که هزینه زایمان بیمار خارجی دو برابر بیمار ایرانی محاسبه و هزینه آن نقد پرداخت میشود. ولی مدیران بیمارستانها بهروز نیستند، مشاوران خوبی ندارند و پرنده خوشبختی را نمیشناسند. علاوه بر آن درباره واحد IPD خود و گزارشهای ماهانه به وزارت بهداشت هم نگرانند.»

دکتر علی بزازی
بزازی با بیان تجربیات خود درباره راهاندازی کلینیک درمان ناباروری میگوید: «ما برای دریافت مجوز کلینیک به دنبال اجاره ۱۰ ساله یک ملک بودیم که از سوی آنها با پیشنهاد مشارکت مواجه شدیم. از آنها پرسیدم که شما برای مارکتینگ چقدر در ماه هزینه میکنید. عدد فرضی آنها ۵۰ میلیون در ماه برای نگهداری سایت و سئو بود. ولی ما حداقل یک میلیارد در ماه هزینه مارکتینگ میپردازیم و این جزو هزینههای جاری است. این مبلغ برای اینکه چند بیلبورد در سطح شهر بزنید و چند کار دیگر انجام دهید، کم است. ما برای حضور موثر در یک نمایشگاه خارجی حدود ۲ میلیارد هزینه کردیم. سطح بالای حقوق و دستمزد نیروها انگیزه و توان بالاتری به آنها میدهد. ولی آنها این هزینهها را نمیپذیرند و معتقدند که ما بازار را خراب کردیم. نگاهشان این است که در کلینیک باز باشد و بیمار با پای خودش بیاید. مراکز درمانی و بیمارستانها باید هزینههای مارکتینگ را بپذیرد و بهدنبال مجوزها و تاییدیههای بینالمللی باشد. در غیر این صورت بیمار خارجی نخواهند داشت و بیماران داخلی بهدنبال کسانی میروند که برندینگ و مارکتینگ بهتری داشته باشند.»
رابطه مستقیم شفافیت مالی و طول عمر کلینیک درمانی

دکتر صادق شفائی
سازمان امور مالیاتی میگوید که بطور متوسط ۳۵ درصد درآمد یک پزشک سود است. اداره مالیات ضرایبی دارد که در تخصصهای مختلف میزان سود را مشخص کرده است. زاهدی درباره تضاد میان جامعه پزشکی و مساله مالیات معتقد است: «یکی از اشتباهات پزشکان نگاه به موضوع مالیات است. دولت میگوید پزشکان وضعیت مالی شفافی ندارند، دفتر درآمد و هزینه و حساب ثبت نمیکنند، پس ما ناگزیر یک ضریب برای آنها اعمال میکنیم. اگر از جای رسمی خرید کنید، دفتر حساب و درآمد داشته باشید، حقوق و دستمزد را ثبت کنید، ما هم بر اساس آن مالیات تعیین میکنیم و اگر درآمد شما صفر باشد، آن را میپذیریم. ولی پزشک وظایف مالیاتی خود را انجام نمیدهد و جریمه میشود و این زیان مالی بیشتری دارد. این هم یک نکته مدیریتی است که با آن آشنا نیستند.» شفائی نیز با تاکید بر این موضوع اضافه میکند: «از آنجا که جامعه پزشکان مسائل مالیاتی را نمیشناسند، به جای اینکه سراغ روشهایی برای هندل کردن مسائل مالیاتی بروند، فرار مالیاتی را انتخاب میکنند. این کار در نهایت به ضرر آنهاست. زیرا منجر به اخذ جریمههای سنگین میشود.»